...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم
...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

کنارتم..

دیگه نگوتنهام..



این چند خطو مینویسم واسه اونایی که حس میکنن تنهااااا هستن

 حس میکنن کسی درکشون نمیکنه..بعضی وقتا که دلم میگیره یه حسی میاد سراغم
یه حسی که مثل غبار میشینه رو صورتم...
انگار خسته میشی از این قفس گلی که محدود شده به خوردنو اشامیدن .
دلت میخواد یکیو بغل کنی.. ولی اخه کسی نیست

.
.
.
خودتو تنها میبینی با قلبی که پراز احساسه..
دل تنگ اسمون میشمو میرم تو حیاط
به اسمون نگاه میکنم

وقتی نورستاره ها ی دور دست به چشمم میرسه
وقتی به این فکر میکنم که نور با سرعت 300 هزار کیلومتر برثانیه چند سال توراهه که از کهکشان بغلی به چشمم برسه
تنم مور مور میشه
یاد بزرگیه خدا میوفتم انگار یک لحظه یادم میاد حقیقت زندگی رو
این که ما روی زمین غریبه ایم..
اینجا خونه ی ما نیست.. خونه ی ما یه چیزی تو مایهای اسمونه..
، وهم الود ،قشنگ ،پراز ستاره
تو همین فکرها یه حسی میاد سراغت.
.
.
.
انگار خدا رو داری توستاره های خیلی دور میبینی
سکوت وجودتو برداشته ولی قلبت پراز شوق میشه..

.
جوری که این احساس میخواد از چشات بیاد بیرون

.
اره..، خدا که میلیاردها کهکشانو افریده داره تورو نگاه میکنه
نزدیکت میشه نزدیکو نزدیکتر
انقدر نزدیک که اونو تو همون قسمت از دلت که گرفته تنگ بود حس میکنی
دستای گرمو مهربونشو رو صورتت احساس میکنی
تو همین لحظه یه قطره اشک غلت میخوره و صورتتو نوازش میکنه، داغو پراحساس
اون که کهکشانهارو افریده اومده تورو اروم کنه
تویی که انقدر حقیری...
.
چون عاشقته...
.
عاشق تنهاییت،


عاشق چشمات وقتی که بهش نگاه میکنی،


عاشق اشکهای شورت...

عاشق احساس نازت..

خودتو بسپار به عشقش تا عشق مثل یه بچه با مدادرنگیهای سرکند تودفتر زندگیت نقاشی بکشه،ساده و پراز رنگ  

دیگه هیییییییچوقت نگو تنهام...
عشق هست ..
منم پیشتم همنفسم...

بزار دستاتو ببوسم..



امروز با مامانم دعوام شد...

همش گیر میده..
اخه من نمیتونم شب نرم بیرون قدم نزنم
انقدر کلید کرد که سرش داد زدم...
ازخودم بدم میاد
رفتم اون گوشه نشستم
همش باخودم کلنجار میرفتم اخه چرااینجوری شد..
یه لحظه یاد بابام که فوت شده افتادم
یاد روزایی که دستاش گرم بود
یاد روزایی که میشد دستاشو بوسید
ولی دیگه نمیشه...
بغض گلومو گرفت..
از تو ایینه که نگاه کردم مامانم تو اشپزخونه داشت شام درست میکرد
چشای مهربونش غمگین بود..
تودلم گفتم اگه یه روز مامانمم...بره
رفتم تو اشپزخونه..
اصلا انگار مامانمو بعد یک عمر دوری دیده بودم
بغلش کردم..
.
بغضم شکست..
صورت خیسمو یه دونه بوسم کرد..
.
دستاشو بوسیدم..
توبغلش به این فکر میکردم که
 اگه یروز ..
اگه یروزدستای مامانمم سرد بشه چی؟؟
دوست ندارم روزی رو ببینم که پراز حسرتم
 که چرا وقتی دستاش بود نبوسیدمش..

خدایا..بخواطراشکام..    از عمر من به همه ی مادر پدرای دنیا بده.


مراقب مامان بابا باش رفیق. دستای مادرپدرتو تا وقتی که هست ببوس

قدر گرمای دستاشونو بدون ..

شاید فردا..



تنهام نزار۰۰۰


دلم گرفته خدا..
.
نمیدونم چمه , شدم مثل بچه های کوچولو که بهونه میگیرن
چشام ... چشامو میبینی خدا
.
منو ببخش
خیلی بی معرفتم
تو بهم میگی از شیطون اطاعت نکن منو بی حیا میرم درشو میزنم
اخه چقدر تو...
مهربونی.اخه چقدر تو با گذشتی.تو به من نیازی نداری ولی باز منو میبخشی .من حقیرو .من بدقولو
باز اومدی ...
منو اروم کنی بازم وقتی همه جا تاریک شد.
تو اومدی به قلبم نور بدی میدونم هنوزم دوسم داری..
.
خجالت میکشم ازت
چشمامو نگاه کن...
.
.
.
دیگه حتی روم نمیشه بهت قول بدم
چون به احتمال زیاد یادم میره
میترسم خدا ،میترسم انقدر بدقولی کنم دیگه ازم خسته شی
دوست ندارم مثل ادمای دیگه بیتفاوت ازعشقی که بهم داری رد بشم
بعضی ها چون تورو نمیبینن عشقت رو کوچیک میدونن, اونا خودشون کوچیکن .
فکر میکنن عشق واسه هرچیه که دیده شه وبشه لمسش کرد
اونا بارونو نمیبینن؟ مگه ما میمیریمو میریم زیر خاک جسمی که دیده میشدو لمس میشد نابود نمیشه؟

تنهام نزار.. اینجا خیلی تاریکه..  
 خیلی بی رحمه...
منو واسه خودت بردار..
بهم نورو عشقو امید بده
,
میخوام بیام پیشت دستمو بگیر....
.
دوست دارم دلیل اشکای داغم...



یه قلب تنها که خدارو داره

                            

                               تو سینه ی خسته و بیقراره


یه قطره اشک میاد پایین رو لبهام

                           

                              این قصه انگاری که رو تکراره


دستمو میزارم الان رو قلبم

                             

                              دیگه فقط خدا میفهمه حرفم


یه کلمه اروم اروم زیر لب

                            

                               خدامنو ببر که خیلی خستم


دلم میخواد الان بارون بباره

                    

                           این بوی خاکه دلم دوست داره


یه روزمیاد منم دیگه از خاکم


                             اون روز بارونیه و پر بویه خاکه

 

                           ...

station mod...




نشسته بودم تو ایسگاه مترو ..

استگاه مترو که نه

من اسمشو میزارم station mod

اره خلاصه..

دونه دونه میومدن روی سن و با حرکات موزوون 

یه قرر یه فرررر  از روی سن رد میشدن

چایگاه تماشاچیارو نگو...

اووووووووووووف

خودت میدونی دییییییگه!!

.

 

نشسته بودم توحال خودم که یکی ازون مای کنای زیبارو با کفشای تق تقی اومد زرت نشست کنار من.

قشنگ بود، بوی خوب میداد

حتی میشه گفت دلنشین بود قیافش ازون معصوما بود

یکم نگام کرد

خودمونیما به کسی نگید، تودلم یه لحظه بخواطر قشنگیشو بوی عطرش جزبش شدم ولی اصلا به روم نیوردم... چون اصلا قصدی نداشتم


طرفای ساعت 1 بود داشت اذانو از تلوزیونی که اونجا اویزون بود پخش میکرد

تلفنش زنگ خورد:

الو سلام عشقم خوبی؟

نه تو راهم الان میخوام سوار مترو شم

اره جیگر هستم به مامی گفتم میرم خونه خاله!!!!

.

گوشیشو قط کرد ...

.

من که اصلا یجوری شدم ..نمیدونم!!!

.

چه ارزشی داره رنگ ابیه توچشماش؟

.

چه ارزشی داره اون بوی خوب ؟

.

دختری که حاظر میشه یه نامحرم لمسش کنه چقدر ارزش داره ؟؟

 لحظه ای که اون دختر حیاشو نابود میکنه رو تصور کن!!!

اصلا اون احساس داره؟

اون میتونه عاشق شه!

اون ارامش داره؟

 

حاظری قلبتو بدی به اون!!

 

بخدا قسم که چشمای ابی به تو ارزش نمیده....

عطر 212 به وجودت بوی خوش نمیده....

اگه دنبال ارزشی به قلبت چشمای اسمونی بده

و به وجودت عطر حیاوعفت بزن...

 

مراقب خودت باش رفیق...؛

چشماتو واکن...



چند وقت پیش یکی از دوستام داشت باهام دردو دل میکرد

میگفت خسته شده از این دنیا میگفت دلش میخواد بره پیش خدا در کل منظورش این بود که این دنیا بدرد نمیخوره...


وقتی به حرفاش فکرکردم دیدم اصلا درست نمیگه

خداکه فقط تواون دنیا نیست
 خدارو میشه تولبخند یه نوزاد دید ..یا تو گرمیه دستای دوست.. یا تو اغوش مهربون مادر یا تو بارونی که نم نم میباره..
قبلا گفته بودم ادم موجود فراموش کاریه الان بازم میگم

چرا از خودت نمیپرسی چرا وقتی که یه شلیل ابدارو گاز میزنی ابش جمع میشه زیر زبونت چشماتو میبندیو تمام وجودت پراز لذت میشه
یا وقتی صبح از خواب بیدار میشی تابری توحیاط وضو بگیری نسیمی که به صورتت میخوره تورو زنده میکنه
اصلا به من بگو ببینم واسه چی باید اسمون ابی باشه؟؟
این همه رنگ.. ا
صلاچرا گل خوشگله وبوی خوب میده؟؟

میتونست بوی جوراب بده

همین الان که لبخند رو لبات نشسته برو تو اینه خودتو نگاه کن ببین
چقدردل نشین شدی..
کی گرمارو به اغوش مادر داده...
کی اشکو به چشمای نازت داده...
چرا اسمون تیره پراز ستارهای یه که مثل الماس میدخشه
..

جون من ازین سوالا اسون نگذر
.
.

چشماتو فقط واسه یه لحظه ببند....
.یه نفس عمیق بکش
.
.
.
.
نفس های تو پر از وجود خداست،
به بودنش ایمان داشته باش به جون مادرم قسم خدا هست به خورشیدی که با اون شدت میتابه نگاه کن ...
بودن خدا تعجب اورتراز خورشیدی که هر روز میبینی نیست فقط خورشیدو چون زیاد دیدی واست عادی شده
 فردا که از خواب بیدار شدی صورت نشسته برو بیرونو خورشیدو نگاه کن
ولی نه مثل روزای قبل،
چجوری این انرژیه عزیمو نابودکننده جوری به ما میرسه که به ما حیات داده؟

تمام وجود از خداست و وجود یعنی این دنیا و اون دنیا و تمام دنیاها
و عالم به همراه ثانیه هاش پراز خداست و بزرگترین و زیباترین ولطیف ترین وشیرین ترین وخوشبوترین وبا ارزش ترین قسمت از خدا فقطو فقط تو قلب توی و اسمش عشقه....

دنبال خدا نگرد فقط چشماتو باز کن...  


تو بزرگترین قسمت از خدارو داری باید از شوق اشک بریزی....


قدرشو بدون...

یکی منتظرته...








ما ادما وقتی عاشق میشیم خودمونو پر از احساس میبینیم .حس میکنیم کسی به اندازه ی ما دوست داشتنو نمیفهمه و عاشق نیست

بعضی وقتاهم اونی که دوسش داری زیاد نمیخوادت،اونوقت یه حسی میاد سراغت ...

پراز حسرت میشی پراز درد میشی تودلت میگی کاش همینجوری که من دوسش دارم اونم منو دوست داشت

کاش...
اگه اونقدر که من دوسش دارم دوسم داشت جونمو واسش میدادم

یه لحظه ساکت...
هیییسسسسس
دوپ توپ
دوپ دوپ

توپ دوپ

.

.

.

.

.

.

اره این صدای قلبته
 همون که یک عمر برات میزنه بدونه این که یک لحظه استراحت کنه
اگه فقط یکم درک داشته باشی اینو میدونی که وقتی یه قلب تو بدن یک انسان میزنه میلیارد ها دلیل باهم همکاری میکنه تا تو صدای ساده ی تاپ تاپ شو بشنوی
تمام عمر؛ یه چیزی توسینت داره با صداش میگه..
 یکی هست که عاشقته، یکی هست که میخوادت، یکی هست که بیقرارته
یکی هست که دوست داره توهم دوسش داشته باشی

خیلی بی انصافیه اونکه کهکشان هارو افریده سرچشمه ی تمام هستیه ؛عشقو احساسو افریده وهمین قلبت رو،عاشق ما بنده های حقیرو بدقولو کم طاقته،
حتی بی معرفتیه مارو میبینه و بازم معرفت خرج میکنه،
خیلی بی انصافیه عاشقش نشیمو مثل وقتی که یکیو روزمین دوست داریم شبها زیر پتو از عشقش..
 اشک نریزیم،
 بیقرارش نشیم،

اون عشقشو تو عمل بهت ثابت کرده توهم توعمل بهش ثابت کن..

.


حالاکه میدونی یکی هست که بی اندازه عاشقته جونتو واسش بده..

.

تنهاش نزار بی معرفت...