...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم
...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

کنارتم..

BackStreetBoys-Drowning

واااااای که چقدر دلم واسه اینجا تنگ شده بود..   واسه نوشتن

امشب یه اهنگ از اهنگایی که دوس دارم اوردم

ترجمشو براتون نوشتم

و مثل همیشه واسه گوش دادن به خود موزیک روی عکس بالا کلید کنید


"Drowning"



Don't pretend you're sorry

وانمود نکن که از کارت پشیمونی

I know you're not
می دونم که اینطور نیست
You know you got the power
میدونی تو یه قدرتی تو وجودت داری
To make me weak inside
که منو و از درون به ضعف میکشونه
Girl you leave me breathless
دختر تو کاری می کنی که نفسم در نمی آد؛
But it's okay 'cause
اما اشکالی نداره چون
You are my survival
تو باعث بقای من میشی   
Now hear me say
حالا صدامو بشنو که دارم میگم
I can't imagine life
من نمیتونم زندگی رو بدون
Without your love
عشق تو تصور کنم
Even forever don't seem
Like long enough
حتی ابدیت هم اون قدر طولانی به نظر نمی آد

'Cause everytime I breathe
چون هر وقت که من نفس میکشم
I take you in
تو را مثل هوا به درون می کشم
And my heart beats again
و قلبم دوباره میزنه
Baby I can't help it
عزیزم کاری از دستم بر نمیاد
You keep me
Drowning in your love
کاری می کنی که همیشه در [عمق دریای] عشقت غرق باشم
Everytime I try to rise above
و هر موقع که سعی میکنم خودمو به بالا بکشونم
I'm swept away by love
دوباره تو موج عشقت  غرق میشم
Baby I can't help it
عزیزم کاری از دستم بر نمیاد
You keep me
تو منو نگه میداری
Drowning in your love
وتو عشق خودت غرق میکنی

Maybe I'm a drifter
شاید یه ادم بی ارزش و بی هدف باشم
Maybe not
یا شایدم نه
'Cause I have known the safety
Of floating freely
فهمیده ام که که آزادانه شناور بودن چه امنیتی دارد
In your arms
در اغوش تو که باشم دیگر
I don't need another lifeline
نیازی به عمر ابدی ندارم  
It's not for me
چیزی نیست که به درد من بخورد
'Cause only you can save me
چون تنها تویی که قادری مرا نگه داری
Oh can't you see
اوه ایا نمیفهمی؟؟
I can't imagine life
من نمیتونم زندگی رو بدون
Without your love
عشق تو تصور کنم
And even forever don't seem
Like long enough
حتی ابدیت هم اون قدر طولانی به نظر نمی آد


Cause everytime I breathe
چون هر وقت که من نفس میکشم
I take you in
تو را مثل هوا به درون می کشم
And my heart beats again
و قلبم دوباره میزنه
Baby I can't help it
عزیزم کاری از دستم بر نمیاد
You keep me
Drowning in your love
کاری می کنی که همیشه در [عمق دریای] عشقت غرق باشم
Everytime I try to rise above
و هر موقع که سعی میکنم خودمو به بالا بکشونم
I'm swept away by love
دوباره تو موج عشقت  غرق میشم
Baby I can't help it
عزیزم کاری از دستم بر نمیاد
You keep me
Drowning in your love
کاری می کنی که همیشه در [عمق دریای] عشقت غرق باشم


Go on and pull me under
ادامه بده و منو به زیر بکش( عاشق تر کن)
Cover me with dreams, yeah
منو زیر چتر رویاها بگیر اره
Love me mouth to mouth now
دوسم داشته باشم لب روی لب همین حالا
You know I can't resist
می دونی من نمیتونم  مقاومتی از خودم نشون بدم   
'Cause you're the air
چون تو هوایی که من
That I breathe
دارم تنفسش میکنم

Cause everytime I breathe
چون هر وقت که من نفس میکشم
I take you in
تو را مثل هوا به درون می کشم
And my heart beats again
و قلبم دوباره میزنه
Baby I can't help it
عزیزم کاری از دستم بر نمیاد
You keep me
Drowning in your love
کاری می کنی که همیشه در [عمق دریای] عشقت غرق باشم
Everytime I try to rise above
و هر موقع که سعی میکنم خودمو به بالا بکشونم
I'm swept away by love
دوباره تو موج عشقت  غرق میشم
Baby I can't help it
عزیزم کاری از دستم بر نمیاد
You keep me
تو منو نگه میداری
Drowning in your love
وتو عشق خودت غرق میکنی

Baby I can't help it
عزیزم کاری از دستم بر نمیاد
Keep me drowning
In your love
کاری می کنی که همیشه در [عمق دریای] عشقت غرق باشم
I keep drowning
In your love
دارم در عشقت غرق شوم
Baby I can't help it
عزیزم کاری از دستم ساخته نیس
Can't help it no, no
الان کاری ازم بر نمیاد نه نه

Cause everytime I breathe
چون هر وقت که من نفس میکشم
I take you in
تو را مثل هوا به درون می کشم
And my heart beats again
و قلبم دوباره میزنه
Baby I can't help it
عزیزم کاری از دستم بر نمیاد
You keep me
Drowning in your love
کاری می کنی که همیشه در [عمق دریای] عشقت غرق باشم
Everytime I try to rise above
و هر موقع که سعی میکنم خودمو به بالا بکشونم
I'm swept away by love
دوباره تو موجعشق  غرق میشم
Baby I can't help it
عزیزم کاری از دستم بر نمیاد
You keep me
Drowning in your love
کاری می کنی که همیشه در [عمق دریای] عشقت غرق باشم

رهسپار دریا.. با تو


اومدم اینجا واسه تو بنویسم

تو این لحظه..     که تو اروم بهم تکیه دادی..   منم دستامو دور بدنت حلقه کردم

تو این لحظه..    که داریم به هم نور میدیم..    بهم گرما میدیم

سرتو گذاشتی رو قلبمو داری به لالایی  تپش های ارومش گوش میدی

..

انگار ما تنها نیستیم

خدا پیشمونه..    اره..   انگار اون همون گرمیه دستای مهربونمه

پس دستامو میکشم رو بدنت تا حسش کنی

..

تو این جوی خروشان..   هیچ برگی نمیدونه اخرش تا کجا میره

فقط میشه     با التماس چشای خیس ازش خواست تا مارو تا دریا ببره..  من واقعا دریارو میخوام

تو هم باهام تا دریا بیا..   پس تو هم باهام با چشای خیس ازش بخواه

اومدم این جا تا این لحظه رو ثبت کنم

اخه قراره    یروز بیایم اینارو بخونیمو به هم لبخند بزنیم

...

دوست دارم..

...


امروز اخرین امتحانو دادم

دلم واقعا برات تنگ شده بود

منو ببخش که هر وقت دلم میگیره    میام پیشت

الانم اومدم یکم بغلم کنی..      خسته ام انگاری

..

نمیدونم دلم گرفته یا نه ، اصلا بیا یکاری کنیم..     بیا این نوشته رو پر کنیم از نورو شوق

الان چشامو اروم میبندم..    با نفسهای عمیق یه قطره اشک از گوشه ی پلکم غلط میخوره رو صورتمو میرسه به گوشه ی لبم ، یه لبخند اروم رو لبم نشسته که میگه تو نزدیکمیو من خوبم

میگه کنار تو..   ارامشی بالا تر از دلتنگی نیست 

..

خدایا به این واژه ها رنگ اسمونتو بده


...

میخوام بنویسم

ولی..   کلمات ناتوانند

این چه دیاریست که تمام واژه ها در ان به عشق میرسند

کنار تو 

ارامشی بالا تر از دلتنگی نیست

اشک ها پر از شوق اند

عطش سیراب میکند

درد عین درمان است

و خون جوهر تصویر عشق


چقدر زیبایی ..      غرق درخون..     غرق در عشق



در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد


شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد


در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است


وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت


مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت


شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست


دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت


تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت


دارد غروب فرشچیان گریه می کند


بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید


حتی براش جای کفن بوریا کشید


از بس که گریه کرد تمام لهوف را


بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت


"خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت


اوکهکشان روشن هفده ستاره بود


پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...


شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...


شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...

با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد 


ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد


احساس کرد از همه عالم جدا شده است


در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت


وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت


باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست


بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت


یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت


حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند


با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید


او را چنان فنای خدا بی ریا کشید


در خون کشید قافیه ها را ، حروف را


اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت


این بند را جدای همه روی نیزه ساخت


بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"


خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...


خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...


در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس


دستامو رها نکن..


دستم به قلم نمیره..     اومدم اینجا یکم سکوت کنم 

سکوتی که اگه تو این ساعت شب تورو بکشونه اینجا..     چشاتو خیس میکنه

دلم گرفته..    ولی یه نوری تو قلبم هست

یه نور خیلی قشنگ..    بهم میگه هواتو دارم

..

من هنوز پای پیمانی که تو بچگی باهات بستم هستم

میدونم بعضی وقتا بد میشم..   ولی

هنوز همون بچه ای ام که وقتی ازت دور میشه ترس همه وجودشو میگیره هو گریون مثل گم شده ها دنبالت میگرده

..

دستامو رها نکن

..

به قلبم عشق بده


دلتنگ بارون بودنت..


دباره من..

تو این اتاق ته خونه..      هم صدا با سکوت

و انگار غرق میشمو      این واژه ها از دیوار دلم لبریز میشه 

و اینجاست که فقط اشک..     میریزه هو این حس جاری میشه 

امروز تولدته   میدونم

پس میخوام این نوشته رو پر از اشک شوق کنم..

و دل تنگی..       دل خسته گیو      انتظار

میخوام این نوشته رو پر از عشق کنم      عشق به تویی که وارث همه ی دردو دل های قلب های خسته ای

تالا ندیدمت..   ولی انگار چیزی تو دلم هست که تورو از خیلی وقت پیشا میشناسه

حسی که تورو تو این عمق تاریکی  ،خاضعانه صدا میزنه

...

دلتنگ بارونتم  ... 

دلتنگ لحظه ی اومدنت

همون لحظه که خیلی ها فراموش کردنو من میدونستم که میای

چون فقط یک راه هست تا این غبار الوده که ما به پا کردیم بشینه     و اونم بارون ظهور تویه


روزی که بارونش با همه ی روزا فرق داره        یه بارون پر از عطر نرگس

و اون لحظه صورتمو رو به اسمون میکنم تا بارون به اشکهام برسه 


نگاه کن..     شدیم مثل زندانی هایی که توی سیاه چال انداخته شدن

سردو تاریک..           

و روزی که در این زندان باز میشه   تو مثل همون نوری هستی که از شکاف در به صورتم میتابه

چقدر زیبایی با اون قبای سبزو بلند

و دستهای مهربونت اغوش همه ی تنها های عالمه     و تو همه ی اشکای تنهایی رو پاک میکنی

..

نگاه کن..     ببین که چقدر میون قلب ها  فاصله هست      و همه چیز اینجا دنیاییست

پول دنیایی..     ظاهر دنیایی..      واین دنیا شده مثل باتلاقی که عشقو درون خودش فرو برده

..

میدونم منم خوب نیستم ولی تو که تنهایی هامو دیدی

پس پا بذار به خلوت قلبم..          و نذار تا عشقو گم کنم و این چیزیه که با چشای خیس ازت میخوام

منو همنفسهامو تو این سیاه چال تنگو تاریکو سرد    تنها نذار

به امید روز اومدنت


تولدت مبارک

..

دوست دارم