...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم
...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

کنارتم..

یلدا مبارک


امشب شب یلداست

اومدم اینجا یکم بنویسم..    از سردی این شب طولانی    یا از گرمیه دلهامون تو این شب سرد

..

امشب باباها خسته درو باز میکنن..    با یه لبخند رویه لبو یه پاکت تو دست

امشب مامانا انار دون میکننو اجیلارو ازون جایی که قاییم کردن در میارن

امشب همش صدای تلفون و زنگ در ، شنیده میشه..     صدای خنده

ولی این نوشته واسه یکی دیگه هست

....

واسه اونی که دم غروبی دلش گرفتو با یه بسته خرما رفت سر خاک مامانش یا باباش

الانم ذل زده به تلوزیون..     با یه چراغ روشن تو خونه 

این نوشته واسه اونیه که گرمیه دستای باباش..  فقطو فقط واسه گذروندن این شب طولانی کافیه

میخوام ازین شلوغی به قلب تنهاش پر بکشم..    دستاشو بگیرم

میخوام بگم این نوشته واسه تویه

بهش بگم دل منم گرفته..     کنار تو..     تازه خدا هم هست

..

میون همه ی صداها و همه شلوغی ها..    چشامو میبندم

میخوام امشب باهم دعا بخونیم

خدایا..    کمکم کن تا قدر اونایی که هستنو ، تا هستن بدونم

بهم درک بده..       درک این جمله ساده ی مادرم، که الان میشنوم

بچه ها بیاین چایی بخورید تا سرد نشده..  

..

انار سرخو ،  هندونه   بهونه هست...      بهونه ای واسه لمس قلبها

خدایا..      فاصله ها رو بینمون بردارو قلبامونو یلدایی کن

ام شب کنار تو ام..      حسم کن

یلدا مبارک

..

...

چراغ ها خاموشه...

من

تو این اتاق کوچیک             و               سکوت

چیزی دباره منو کشونده اینجا..

حسی که انگار این واژه هارو از لبه ی دیوار قلبم لبریز میکنه..

امشب حس یه کودکی بهونه گرفته رو دارم...     حس اشنایی میادو در لبتابو باز میکنه هو با یه نفس عمیق شروع میکنه به لمس این دکمه ها

...    دلم میخواد بنویسم    ولی   قبلش میرم تو اون فولدری که توش اهنگامو گلچین کردمو میزنم تو پخش تصادفی اهنگ   تا سرنوشت برام اهنگاشو انتخاب کنه

..

دلم برات تنگ شده


میای امشب کنارم..?    میای بغلم کنی..     اصلا حرف نزنیم..   فقط بذار بغلت کنمو اروم چشام بسته شه 

تو دستاتو بزاری رو چشمام تا نور از لای انگشتات بشینه رو گونه هام..

..

دلم گرفته انگار..

اینجا که کسی نیستو من فقط میتونم واژه هارو به اغوش بکشم

دلم میخواد اینجابودی

ولی نه     

یه چیزی شبیه لبخند الان نشته رو لبم   

تو هستی..            اینجایی 

تو اینجایی یو تو این نقطه چین ها خلاصه شدی

...


تنهایی...


امشب تنهام ..

هیچکی خونه نیست    منمو یه یخچالو یه لبتاب.. 

دلم خیلی گرفته ..   

کاش یکی بود الان بغلم میکرد..      یکی که تنش بوی عطر یاس میده

یکی که همه چیزو از تو چشام میخونه.

یکی که بغض تو گلومو قبل از این که بشکنه حس کنه بعد منو محکم بغل کنه فشارم بده تا بغضم بشکنه 

یه حس خیلی قوی بهم میگه تنها نیستم ..

شاید خدا اینجاست

اخه هر وقت میاد پیشم اشکام یه جور دیگه میریزه

منو تنها نداریااا    میدونم تنهام نمیذاری 

تو التماس چشای خیسمو فهمیدی..

.

سکوت خونه رو برداشته..     دلم صدای بارونو میخواد

صدای بغض ابر که میشکنه

منم مثل دیونه ها برم بیرون ...

تو کوچه تنها       صورتمو بگیرم زیر قطره های سردش

چشامو ببندم              اشکام از گوشه ی پلکم بزنه بیرونو با بارون قاطی شه


خدایا تو این شب تاریک بهم نور خودت بده        چراغ راه تاریکم باش

میدونم یه روز یه یار از اسمون بهم میدی

.

همونی که پر پروازم میشه               تا خودت

همونی که باهاش ازین جسم بی ارزش جدا میشم

اینجا نیست ولی حس میکنم بغلم کرده 

دستاشو حلقه کرده دور تن خستم ..      منم اروم اروم داره خوابم میبره


شب بخیر همنفس من..



فقط تو اینجایی..


امشب دلم خیلی تنگه ..

چرا نفسهامو بغض گرفته..       تنها تویه کوچه نگاه میکنم به اسمون ..   

در حالی که صدای پای ادمایی که از کنارم رد میشن به گوشم میرسه

اینجا یه کویر خشکه...؟

هیچ ادمی اینجا وجود نداره..

خدایا نگاه میکنم به اسمون..     چشامو میبینی که لبریزه..؟

میبینی اینجا چقدر دوست داشتن نفرت انگیز شده

.

خدایا میبینی ..    میون این ادما وقتی دلت مهربون باشه ..     له میشی

میون این ادما وقتی به یکی میگی دوست دارم..    بهت خیانت میکنه..

.

شاید اینجارو تو از قصد اینقدر تاریکو سرد افریدی..

تا تو این تاریکی که به هیچ چیزوهیچ کس نمیشه تکیه کرد بهم بگی فقط من پیشتم..

فقط من....

نگاه میکنم به اسمون..     توروصدا میزنم با اشکام

بهم یه یار از دیار خودت بده..     یه یار که تو تو قلبش باشی

تنهام نزار که بیتو هیچم..


دوست دارم


خیلی خوبید..


امروز هوا خیلی سرد بود 


الان تازه از سر کار رسیدم خونه

خیلی خسته ام ولی ..
ولی انگار پراز احساسو شوقم

حرفی نیست..
.
فقط میخواستم بگم
حس خیلی خوبیه که تو یه جای تاریکو سرد نور شمعی که تو دست داریو با بقیه شریک بشی با کسایی که مثل تو قلبی تو سینه دارن که میزنه و بعضی وقتا بیتابی میکنه
ودلیل اشک میشه..

میخواستم بگم....

احساس میکنم بینمون هیچ فاصله ی نیست


میخواستم از احساسم بگم..

این که احساستونو دوست دارم

بازم تو..

 

  

  

چشامو باز کردم.. 

 

دیدم تنهام.. 

تنهای تنها 

خسته ام.. 

خسته از ادمای تو خیابون. 

خسته از این قربت.. 

خدایا چقدر تو قریبی. 

بیاااااا...        من 

اشکامو به تو میدم .. 

اشک.. 

اشک.. 

اشک... 

میخوام ببوسمت ..         خیلی بامرامی