...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم
...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

کنارتم..

تجربه ی کاری

این پست واسه هشت روز پیشه ولی انقدر سرم شلوغ شد که نشد به موقع ثبت بشه

اتفاقی که واقعا باهاش تقدیری که به دست خدای رحمان واسه بندهاش رقم میخوره رو لمس کردم

اولین تجربه ی کاری مهم در ایران خودرو

دلم واسه اینجا خیلی تنگ شده بود..    واسه اون قلب گنده سرخ اون بالا ، کنار بذار اشکاتو پاک کنم

دلم لک زده واسه نوشتن..     نوشته ای که رخنه کنه تو عمق وجودتو تو لحظه ی که دلتنگ خودتی ، به خودت برسی

ولی میام یه روز مینویسم..      بعد با هم مثل قبلنا پر میکشیم

فک  کنم الان که داری اینو میخونی پیش خودت بگی این همه نوشه؛    تازه داره میگه یه روز میام مینویسم

باشه   پس من رفتم..    راستی ازین به بعد موزیکو عکس کلا لاوه

خدایا شکرت که مراقبمی

دوست دارم

بعدا میام مینویسم

رهسپار دریا.. با تو


اومدم اینجا واسه تو بنویسم

تو این لحظه..     که تو اروم بهم تکیه دادی..   منم دستامو دور بدنت حلقه کردم

تو این لحظه..    که داریم به هم نور میدیم..    بهم گرما میدیم

سرتو گذاشتی رو قلبمو داری به لالایی  تپش های ارومش گوش میدی

..

انگار ما تنها نیستیم

خدا پیشمونه..    اره..   انگار اون همون گرمیه دستای مهربونمه

پس دستامو میکشم رو بدنت تا حسش کنی

..

تو این جوی خروشان..   هیچ برگی نمیدونه اخرش تا کجا میره

فقط میشه     با التماس چشای خیس ازش خواست تا مارو تا دریا ببره..  من واقعا دریارو میخوام

تو هم باهام تا دریا بیا..   پس تو هم باهام با چشای خیس ازش بخواه

اومدم این جا تا این لحظه رو ثبت کنم

اخه قراره    یروز بیایم اینارو بخونیمو به هم لبخند بزنیم

...

دوست دارم..

...


امشب خیلی سرده   انگار دلم یجوریه

الان تو حیاط بودم..    سکوتش مثل لبخند اروم یه دختر بچه بود، که توی خواب با فرشته ها هم بازی شده

خیره شدم به یه گوشه از اون ابی سرمه ای بی انتها..   انگار هر چقدر بیشتر با چشام میرفتم جلو اون بزرگتر بود..    خیلی بزرگتر

تا اینکه چشمام اهسته بسته شد..  انگار همه ی ستاره ها، تو اسمون قلب من میدرخشیدن

و انگار همه این شوق خلاصه شد تو یه قطره اشکو از گوشه چشمم زد بیرون تا به گونه های سردم گرما ببخشه

..

امشب یه شب سرده     ولی من دلگرمم

انگار یکی کنارم هست..   همون کسی که تو تاریکی ها میاد کنارت ، بغلت میکنه سرتو تو بغلش میگیره..  همون کسی که بهش تکیه میکنیو با نفس های اروم به خواب فرو میری

امشب بخاطر اون اومدم اینجا هو مینویسم

بخاطر پرتو های نور قلبش که به همه چی رنگ بخشیده

بخاطر ارامش نگاهش    که بهم میگه کنارتم..    نزدیک نزدیک

منم میشم یه پرنده هو تو اسمون قلبش اوج میگیرم..     تا خورشید رو لمس کنم

..

انگار از قصد این دنیا انقدر سردو بی رحم پر از خستگی ساخته شده

تا یکی که از روح خدا تو جسمش هست بیادو بهت گرما ببخشه..   با دستاش اشکاتو پاک کنه هو به قلبت ارامشو نور بده..   تا میون خستگی ها و تاریکی ها ، به اغوش امنش پناه ببری و با دستای مهربونو گرمش اروم شی

..

و میخوام اینو لابه لای حرفام بگم..   به اونهایی که میگن دیگه عشقی وجود نداره

میخوام بگم که فقط کافیه که خوب باشیو تشخیص بدی   تا خدا روح خودشو تو جسم یه یار جاودان بهت بده

...

خدایا به چشمهای نیمه بازم نگاه کن

به قلبهامون گرما و نور بده..   و وجودمونو پر کن از عشقو شوق

و کمکمون کن که با قدرت به ریسمان هدایت تو چنگ بزنیم

در کنار هم

دوستت دارم

...

...


امروز اخرین امتحانو دادم

دلم واقعا برات تنگ شده بود

منو ببخش که هر وقت دلم میگیره    میام پیشت

الانم اومدم یکم بغلم کنی..      خسته ام انگاری

..

نمیدونم دلم گرفته یا نه ، اصلا بیا یکاری کنیم..     بیا این نوشته رو پر کنیم از نورو شوق

الان چشامو اروم میبندم..    با نفسهای عمیق یه قطره اشک از گوشه ی پلکم غلط میخوره رو صورتمو میرسه به گوشه ی لبم ، یه لبخند اروم رو لبم نشسته که میگه تو نزدیکمیو من خوبم

میگه کنار تو..   ارامشی بالا تر از دلتنگی نیست 

..

خدایا به این واژه ها رنگ اسمونتو بده


یلدا مبارک


امشب شب یلداست

اومدم اینجا یکم بنویسم..    از سردی این شب طولانی    یا از گرمیه دلهامون تو این شب سرد

..

امشب باباها خسته درو باز میکنن..    با یه لبخند رویه لبو یه پاکت تو دست

امشب مامانا انار دون میکننو اجیلارو ازون جایی که قاییم کردن در میارن

امشب همش صدای تلفون و زنگ در ، شنیده میشه..     صدای خنده

ولی این نوشته واسه یکی دیگه هست

....

واسه اونی که دم غروبی دلش گرفتو با یه بسته خرما رفت سر خاک مامانش یا باباش

الانم ذل زده به تلوزیون..     با یه چراغ روشن تو خونه 

این نوشته واسه اونیه که گرمیه دستای باباش..  فقطو فقط واسه گذروندن این شب طولانی کافیه

میخوام ازین شلوغی به قلب تنهاش پر بکشم..    دستاشو بگیرم

میخوام بگم این نوشته واسه تویه

بهش بگم دل منم گرفته..     کنار تو..     تازه خدا هم هست

..

میون همه ی صداها و همه شلوغی ها..    چشامو میبندم

میخوام امشب باهم دعا بخونیم

خدایا..    کمکم کن تا قدر اونایی که هستنو ، تا هستن بدونم

بهم درک بده..       درک این جمله ساده ی مادرم، که الان میشنوم

بچه ها بیاین چایی بخورید تا سرد نشده..  

..

انار سرخو ،  هندونه   بهونه هست...      بهونه ای واسه لمس قلبها

خدایا..      فاصله ها رو بینمون بردارو قلبامونو یلدایی کن

ام شب کنار تو ام..      حسم کن

یلدا مبارک

..

تولدم مبارک..

امروز صبح که چشامو باز کردم داشت بارون نم نم میبارید

هیچ چیزی لذت بخش تر از شنیدن صدای بارون نیست    اونم از زیر پتو   بین خوابو بیداری

دقیقا 21 سال پیش تو همین ساعتا بود که چشامو رو به این دنیا باز کردم

..

ازون روزا خیلی میگذره    ولی چقدر سریع گذشت

امروز یه حس خیلی خوبی دارم..    حسی که ارومه..    به رنگ ابیه اسمونی

دوست داشتم بلد بودم گیتار بزنم..   الان گیتارمو برمیداشتم یه اهنگ خارجی میخوندم عجب تووووهمی

میخوام هر کیو امروز دیدم بغل کنم..     دوست دارم امروز همه اهنگارو با صدای 100% گوش بدم

الانم میخوام برم بیرون   زیر بارون نم نم قدم بزنم..   منو یه کوچه ی پر از برگای طلایی

برگایی که بیقرارن تا من پامو بذارم روشون تا با خش خششون بهم بگن چقدر دوسم دارن

..

الان تازه میفهمم چرا انقدر عاشق بارونم...      چون تو پاییز به دنیا اومدم

این پاییز قشنگ ترین پاییزیه که تاحالا داشتم

انگار تو این پاییز..  برگای زرد بی روح طلایی رنگ جلوه میکنن


فعلا یه اهنگ میذارم بعد که شب اومدم عوضش میکنم یکی با ترجمه میذارم

love all    بای