...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم
...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

کنارتم..

برگشتم..


بعد یه مدت طولانی

برگشتم


دباره اومدم تا باهات خلوت کنم

اومدم دباره باهات پرواز کنم 

انگار خیلی دلتنگت بودم..     انگار گمت کرده بودم

باورت نمیشه که الان چشام پره اشکه..     پیدات کردم

...

فک کردی عهدی که اینجا بسته شدو از یاد بردم

نه..   هیچ وقت نمیذارم غبار روی نوشته های اینجا بشینه ، یادته یه روز دعا کردم خدا به قلمم نور بده

یادته قرار شد به شمع از احساسم روشن کنم تا جمع شیم دورش دلگرم شیم

یادته...    قرار شد اشکاتو پاک کنم


دلم یجوریه..     ولی حسم اصلا بد نیست

انگار تشنمه..    یه جرعه احساس ناب میخوام تا سر بکشمو خنک شم 

انگار رضارو گم کردم..    غرق زندگی ساده شدم

نه من این نیستم

باید تو یکی از همین شبا بشکنم..    باید سیل اشک بیادو همه چیزو ببره

..

دلم     یه شونه میخواد تا بهش تکیه بدمو چشامو بهش فشار بدم این بغض کهنه بشکنه

اروم نفس بکشمو با بوسه هاش خواب شم

اصلا چند ساعت خاموش شم 

خدایا کمکم کن..          یه نشونه رو گونه هام داره غلت میخوره..  که میگه تنهام نمیذاری


منو همنفسامو تنهام نذار..    دوست دارم


نظرات 4 + ارسال نظر
شبنم شنبه 1 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 15:35

چه قدر کم پست میذاری جدیدا......

اره حق با تویه...
یکم سرم شلوغ میشه یهویی

maryam جمعه 31 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:10

گاهی وقتازندگیم انقدغمگین میشه که دوست دارم یهویکی بگه کات...عالی بود...خسته نباشین بچه ها...واسه امروز بسه

سپیدبال چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:32

هممون یجورایی تنهاییم..ولی ..بازم همو داریم... و خدارو.. گرچه بعضی وقتا یادمون میره...

درسته...

... پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 20:01

بالاخره برگشتی...

اره..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد