...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم
...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

کنارتم..

اشک درخشان..


ای خاک سرد و نمور ..   جسم عریان مرا در اغوش گرفته ای

درین اتاق تاریکو تنگ ..      درین سکوت تنهایی..

وفشار وحشتناک این خاک خیس..

خدایاااااااااا..                           تو اینجایی؟؟؟

من .   تنها.     زیر خروار ها خاک بی صدا فریاد میزنم

و بی حرکت به یکجا خیره شده ام

خدایااااااا..   این چه صداییست..  

صدای پاره پاره شدن جسم عریانم درون این گور تنگ هرکه تکه ای از قلبم را به دندان میکشد

و درد تمام قبرم را لبالب پر میکند..

خدایا اینجا چه غریبم..

چه بی صدا گریه میکنم

چه بی صدا بغض شبانه ام میشکند...

و هیچ کس نمیبیند..

درون گور تاریکم اشک میریزم

و گویی این اشکهای داغ میدرخشند و گور تاریکم روشن میشود

..

تمام این مدت کنار من بودی؟؟

خدیاااا     چرا نمیدانستم تو اشک های منی

پس این قطره های مهربانو گرم دست های تو بود که گونه ام را نوازش میکرد

خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا...    از چشمانم نرو

مرا درین گور تاریکو وحشتناک تنها نگذار

میدانم روزی مرا ازین جا بیرون میکشی

و قلب پاره ام را در اغوش میکشی

ومن

خورشید را خواهم دید..

 

نظرات 12 + ارسال نظر
فاطمه چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 18:43

من دفعه اولمه وبلاگتو میبینم دلم برات سوخت ولی قشنگ بود

خوش اومدی فاطمه خانم
امیدوارم ازین جا خوشت اومده باشه

آتوسا دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:51

[:S
017:]
چطوریییییییییییییی؟
عاشق دل خسته

با منی.؟؟

یهو مجنون دربه درو هم اضافه میکردی دیگه

مرسده یکشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:49 http://www.mersedess.blogfa.com

ااااااا.پس شما هم گیلانی هستی؟

مرسده یکشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:04 http://www.mersedess.blogfa.com

آپمممممممممممم...

اومدم...

فریناز شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 15:27 http://delhayebarany.blogsky.com

سلام رضا
چه قشنگ شده اینجا

عیدت مبارک داداش

خورشید رو خواهی دید....یه جایی یه روزی که هیچ وقت انتظارشو نداری
شاید همین حالا


راستی اون اسم اولت قشنگ تر بودا
همون صدای خسته ی بارون
یا ستاره شب من باش

کلا متحولیا

به به به
چه عجب ارزین ورا...
اره بابا ازون موقع تالا کلی متحول شده اینجا شما تشریف نداشتی

هستی جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:48

دلی در عشق چون پروانه دارم.... زدرد سوختن پروا ندارم........نه لایق بر بساط خانقاهم.... نه میل مسجد و میخانه دارم

خیلی قشنگ بود ممنون

هستی جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:44

راست میگی حقا که صفات همین دنیاست میگم یواش یواش باید روت سرمایه گذاری کنما بزنم به تخته دست به قلمت خوبه

ممنونم هستی خانم

نوشته های منو بعدنهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا میفهمن

هستی جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 19:38

قشنگ بود حالا چرا رفتی تو حال و هوای قبر

همین جوری...
این جیزایی که گفتم صفات همین دنیاست

مهسا جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:04

ناب ترین دعاهایم را برتارخورشید وعرش کبریا به ودیعه میگذارم تا همای سعادت برزندگیت لانه کند...

ممنون مهسا

مهسا جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:01

بااینکه خیلی ترسیدم اما خیلی قشنگ نوشتی رضا.. منم داشتم گریه میکردم.. یهو دلم بدجوری گرفت..

اشکات قشنگه...

مرسده جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 http://www.mersedess.blogfa.com

نشده تا حالا همینجوری از زندگی خودت گریت بگیره داداشی؟

چرا شده..
توکل کن به خدا مرسده خانم
با اون انگار غمها هم قشنگه
شب بخیر..

مرسده جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:18 http://www.mersedess.blogfa.com

خیلی قشنگ بود داداشی.منم امشب حالم زیاد خوب نیست متنت منو به گریه انداخت.

پس امشب خدا نازت کرده...
چرا مرسده خانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد