...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم
...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

کنارتم..

اشک

  

 

 

اشک...

.

اشک..

.

اشک..

اینجا همه تظاهر میکنن...

اینجا کسی نیست...

تو بیا اشکامو پاک کن..

اینجا کسی معرفت نداره..

اینجا تاریکه..

 اینجا سرده..

اینجا بی رحمه..

اینجا عشق گم شده..

.

ولی هنوز...

توهستی ..       مثل اشک روی گونه هام..

تنهام نزار منو اینجا..   قَسمِت میدم به اشکام

بهم نور بده خدااااااااا..

نظرات 4 + ارسال نظر
هستی پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 20:34

خواهش

هستی چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:03

وقتی اینقدر قلبت پاک شک نکن که همیشه کنارته

ممنون از دادن این حس قشنگت..

دل شکسته چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 17:24

روزی که به دنباامدم صدایی درگوشم طنین افکند که تااخرعمربامن خواهدماند گفتم کیستی گفت غم خیال کردم غم نام عروسکی است که میتوان باان بازی کرد ولی حالا فهمیدم خود عروسکی هستم بازیچه ی دست غم........وبازهم غم..................

مریم سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 17:04 http://najvaye-tanhai.blogfa.com

سلام و آرزوی موفقیت
ممنونم از حضور زیبایتان در وبلاگم
برای تبادل لینک هم موافقم
یا حق

ممنون دوست خوبم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد