...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم
...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

کنارتم..

...

میخوام بنویسم

ولی..   کلمات ناتوانند

این چه دیاریست که تمام واژه ها در ان به عشق میرسند

کنار تو 

ارامشی بالا تر از دلتنگی نیست

اشک ها پر از شوق اند

عطش سیراب میکند

درد عین درمان است

و خون جوهر تصویر عشق


چقدر زیبایی ..      غرق درخون..     غرق در عشق



در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد


شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد


در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است


وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت


مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت


شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست


دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت


تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت


دارد غروب فرشچیان گریه می کند


بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید


حتی براش جای کفن بوریا کشید


از بس که گریه کرد تمام لهوف را


بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت


"خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت


اوکهکشان روشن هفده ستاره بود


پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...


شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...


شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...

با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد 


ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد


احساس کرد از همه عالم جدا شده است


در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت


وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت


باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست


بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت


یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت


حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند


با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید


او را چنان فنای خدا بی ریا کشید


در خون کشید قافیه ها را ، حروف را


اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت


این بند را جدای همه روی نیزه ساخت


بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"


خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...


خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...


در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس


نظرات 3 + ارسال نظر
criss چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:23

kheyli aramesh bakhshe harfat dadash makhsosan neveshtat dar bare yalda chon man pedaramo az dast dadam..mamnonam..

قربونت برم داداشم...
بچه ها گیریس اومده..
گیریس یه چشمه بیا واسمون

شبنم پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 16:27

چه کوتاه است فاصله میان

بالا رفتن دست علی (ع) و بالا رفتن سر حسین (ع) ....

فاصله ای از ظهر غدیر تا ظهر عاشورا ...



نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز

دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین

بعد از آن با خونِ هفتاد و دو تن امضا کند

مثل همیشه پر از احساس بود..

مهسا پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 16:53 http://kashkibudi.blogfa.com

دعا میکنم درماه محرم حسین ضامن دعاهایت
عباس مشکل گشایت
سجاد مرهم دردهایت
و مهدی زهرا سایبان دلت باشد.. آمین

امیییییییین..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد