رویای من..

دلم گرفته..

.

دوست داشتم خونمون توکویر بود

من یه اتاق داشتم که سقف نداشت..      وقتی تو رخته خوابم لم میدادم

پتومو میکشیدم تا زیر چشامو خیره میشدم به اسمون..

خیره میشدم به ستاره ها و توشون دنبال حیات میگشتم

.

نمیدونم اینو بگم یا نه..

ولی میگم ..

دوست داشتم وقتی که به اسمون خیره میشم کناراونی باشم که قراره نفسهام مال اون باشه..

دوست دام دستشو بگیرم..    براش از لبخند ستاره ها بگم

انگشتمو ببرم سمت پرنور ترین ستاره ی تو اسمونو بهش بگم تو اون تک ستاره یی..      توی اسمون تاریک قلب من

یه هندونه هم میخوام ..     یه تیکه ی بزرگ قارچ کنم گاز بزنم تا ابش بپاشه درو دیوار

یه تیکه ی کوچیک به اون بدم تا حرسش در بیاد

میدونی چیه..؟

اصلا دلم یه بغل مهربون میخواد که توش رها باشم از همه ی خسته گیها

دلم خیلی خسته است

خسته از ادمای این دنیا..   

ادمایی که وقتی کنارشونی بهت فقط اسیب میرسه

خسته از دیدن ادمایی که نور خدا رو تو وجودشون خواموش کردن

.

خدایا چرا اینجوری شده اینجا

یکی میگه عشق فقط تو قصه هاست      یکی میگه عشق همون هوسه

یکی مگه اصلا عشق وجود نداره

یعنی کسی صدای قلبشو نمیشنوه..؟

قلبی که یه تیکه از خدا توش هست ..       مگه اسم دیگه ی خدا عشق نیست..؟           

مگه وقتی اشک از چشات میاد اونوبی صدا، صدا نمیزنی..؟

میدونی چیه..     همه غرق شدن تو این باتلاق تن

 روی لوح شفاف قلبها زنگار نشسته..

.

خدایااااااااا  

کمکمون کن ..         چراغ این راه تاریک باش

وقتی تو چراغ راهمون بشی..

تمام رویاهای پاک دست نیافتنی بدست میاد

خدایاااااااا  بهمون اشک معرفت بده تا این لوح کدرو بشوریم

تا تصویر عشق توش جلوه کنه..

تو که میدونی چقدر اینجا کثیفه..      میدونم میبینی التماس خیس چشمامو

.

پس منو همنفس هامو حفظ کن

.

دوست دارم