...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم
...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

کنارتم..

شرمنده ام..


افتاب بیقرای ..  

از پشت کوه انتظار طلوع کرد..      در این ساعت شب

.

در این لحظه..     که دشت بیقراره بوسه های بارونه..

و گونه های من بیقراره بوسه های اشک..

تو این لحظه ..     من..      اینجا..

واژه های حقیررو کنار هم میچینم

 تا از این حس بگویم..

          

این پرتو های عشق که از پشت این کوه انتظار چشمان من را خیره کرده

انقدر زیباست..

دستهایت رو بده..     بیا اینجا ببین..

 

دلم..    دلم برایت تنگ شده ..

عاشقانه..      عارفانه..        خاضعانه..

 

تو اینجایی ..     در قلب من ..

در اغوش من..         روی گونه های من..

 

صدای بارون در گوشم تورا زمزمه میکند

و بوی خاک ...        مثل یک معجزه ی دست نیافتنی

مرا پر از شوق میکند  پر از شوق بودنت

دباره..      چیزی ندارم که پیشکشت کنم

بیا این اشکهای من..       برای تو..      دیگر چیزی ندارم

جز اشک بعد از گناه..    چیزی ندارم

.

دباره پیش من میایی...؟


نظرات 6 + ارسال نظر
دل تنگم یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 http://saharbestlove.blogfa.com

سلام عزیزم درست فهمیدی وبلاگ تو هم خیلی نازه بازم بهم سر بزن خوشحال میشم موفق باشی

باشه ...

کامیاب (حرفهای یک پسر غمگین) شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 19:31 http://Stonehearts.blogsky.com

سلام رضای عزیزم

ممنونم

متنهای شما هم زیباست

لینک میکنم شما رو...

موفق باشید

ممنونم جییییییییگر

سارا جووون شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 17:17 http://ye-2khmal.blogfa.com


چه حکایت جالبیست !.. کلمه ی زندگی با "زن" آغاز میشود !.. و .. کلمه مردن با "مرد ...
نه ضد ژسرم نه ضد دختر
خوشخال میشم بهم سر بزنی
اگه خواستی منو با یه دخمل ناس بلینک
وبگو با چه اسمی لینکمت.

باشه سارا خانم..

نسیم تنها جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 20:02 http://nasimlos.blogfa.com

روزگاریست که آدمها

فقـــــــــــــط

سقفهای ِ مشترک دارند

نه زندگی های ِ مشترک

این خیلی بده..
من میگم باید اول با یکی زندگی وحیات مشترک داشته باشی بعد بری زیرسقف

سپیدبال پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 http://www.life-story-of-swan.blogsky.com

سلام...میدونم که همیشه از امید هم حرف میزنی..میدونم که اشکات از سر غم نیستن..ولی حرف من اینه که دوست دارم یه کم شادتر بنویسی..اخه تو همش گریه میکنی!!..ببین حضرت علی و حضرت محمد هم معصوم بودن و خدارو خیلی دوست داشتن..اما به نظرت اونا همیشه گریه میکردن؟
حرف من اینه که تو توی این سن..البته نمیدونم چند سالته ولی به نظرم جوونی...نباید اینقدر با اشک و گریه اخت باشی..باور کن میشه خدارو توی شادی م داشت..حتی یه لبخند هم میتونه نشونه ای از خدا باشه..
میدونم غمگین نیستی اما اینهمه گریه ...

اشک بزرگ ترین حالت ابراز احساسه
احساس منم انقدر بزرگه که فقط با اشک میشه تصویرش کرد...
باشه
شاد تر مینویسم

هستی پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:56

عشق یعنی یه حس تازه وقتی که نیازه آدم دلش و تو آخرین لحظه ببازه...........مثل همیشه زیبا و دلنشین راستی برادر رضا آیا شما با من زیر یک سقف....زیر چتر محبت.... زیر سایه مهربانی....................منچ بازی میکنید؟

چرا که نه...
ولی منچ نه مارپله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد