...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم
...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

کنارتم..

i love you..

ببخشیید..

هیچ وقت فکر نمیکردم این همه مدت اینجارو خالی بذارم..

خیلی وقته اینجا با خودم خلوت نکردم..  

احساس میکنم این بیتفاوت شدن ها، این مشغله ها، از عوارض بزرگتر شدنه

امروز یه پراید البالویی خریدم..  اولین ماشینمه

امیدوارم منو از خدا دور نکنه...

خدایا شکرت..

خیلی دوست دارم

این روزا حالو هوای دلم مثل این اهنگه..



I must be crazy now
Maybe I dream too much
But when I think of you
I long to feel your touch

To whisper in your ear
Words that are old as time
Words only you would hear
If only you were mine

I wish I could go back to the very first day I saw you
Should've made my move when you looked in my eyes
'Cause by now I know that you'd feel the way that I do
And I'd whisper these words as you'd lie here by my side

I love you, please say
You love me too, these three words
They could change our lives forever
And I promise you that we will always be together
Till the end of time

So today, I finally find the courage deep inside
Just to walk right up to your door
But my body can't move when I finally get to it
Just like a thousand times before

Then without a word he handed me this letter
Read I hope this finds the way into your heart, it said

I love you, please say
You love me too, these three words
They could change our lives forever
And I promise you that we will always be together
Till the end of time

Well maybe I, I need a little love yeah
And maybe I, I need a little care
And maybe I, maybe you, maybe you, maybe you
Oh you need somebody just to hold you
If you do, just reach out and I'll be there
I love you, please say
You love me too
Please say you love me too
Till the end of time
These three words
They could change our lives forever
And I promise you that we will always be together
Oh, I love you
Please say you love me too
Please please
Say you love me too
Till the end of time
My baby
Together, together, forever
Till the end of time
I love you
I will be your light
Shining bright
Shining through your eyes
My baby


من الان باید دیوانه باشم
شاید زیاد رویا می بافم
اما زمانی که به تو فکر می کنم
مدتها نوازشت را احساس می کنم برای زمزمه کردن در گوشهایت
کلمات گاهی بسیار قدیمی به نظر می آیند
کلماتی که تو تنها خواهی شنید
اگر تو تنها مال من باشی
من آْرزو می کنم که می توانستم به اولین روزی که تو را دیدم برگردم
شاید ما باید حرکتمان را از لحظه ای بسازیم که تو در چشمهای من نگاه کردی
چرا که حالا می دانم که تو همان احساس مرا داشتی
و من این کلمات را در گوش تو زمزمه خواهم کرد همانطور که کنار من دراز کشیده ای
عاشقت هستم، لطفا بگو
که تونیز عاشقم هستی، این سه کلمه
آنها می توانند زندگیمان را برای همیشه تغییر دهند
و من به تو قول می دهم که ما همیشه با هم خواهیم بود
تا آخر زمان
پس امروز ، من عاقبت میل عمیقی در درونم یافتم
برای قدم زدن به سوی تو
اما بدنم نمی تواند حرکت کند زمانی که به تو می رسم
درست مانند هزاران بار قبل
سپس بدون کلامی او این نامه را به دستم داد
خواندم و آرزو کردم که اینها راهی به قلبت باز کند، که می گفت
اشقت هستم، لطفا بگو
که تونیز عاشقم هستی، این سه کلمه
آنها می توانند زندگیمان را برای همیشه تغییر دهند
و من به تو قول می دهم که ما همیشه با هم خواهیم بود
تا آخر زمان
خب ممکن است که من ، من نیاز به یک عشق کوچک داشته باشم
و ممکن است که من ، من نیاز به توجه کوچکی داشته باشم
و ممکن است که من، ممکن است که تو که تو که تو
نیاز به کسی داشته باشی که در آغوشت بگیرد
اگر اینطور است تنها بخواه و من آنجا خواهم بود
عاشقت هستم، لطفا بگو
که تونیز عاشقم هستی، این سه کلمه
آنها می توانند زندگیمان را برای همیشه تغییر دهند
و من به تو قول می دهم که ما همیشه با هم خواهیم بود
تا آخر زمان
آه عاشقت هستم
لطفا بگو که تو نیز عاشقم هستی
لطفا لطفا بگو
بگو که تونیز عاشقم هستی
تا آخر زمان
عاشقت هستم
من نوری خواهم بود
که به روشنی می درخشد
در میان چشمان تو می درخشد
دلبندم...



...

خیلی وقته ننوشتم..

دلم..    دلم واسه حس خوب تنهایی لابه لای کلمه های اینجا تنگ شده..

واسه نوشتنو مکث کردنو فکر کردن..     واسه غرق شدن تو احساس غریبی که حتی نمیدونم چیه..  

این روزا ها زندگیم رنگو بوی خاصی گرفته..      از 4:30 صبح بیدا میشم تا 10 شب که میرسم خونه

بعضی وقتا به این فکر میکنم که زندگی نامه ام رو بنویسم..  

و اخرین صفجه رو با این متن تموم کنم..


چقدر زیباست..          زندگی را می گویم..

وقتی قلبت خانه ی دوست شد

گویی با تمام تلخی ها شیرین می شود

و تمام رنج ها اسان می شود


پس سختی ها را به آغوش بکش..   

و پر از شوق روی قلبت فشار بده..         و ایمان بیاور که بزرگ خواهی شد..


چهار شنبه سوری..

الان که دارم اینو مینویسم رفیقام دارن همدیگه رو میکشن..   همشم زنگ میزنن منم بهشون ملحق بشم

ولی میدونی..   حسش نی..

امشب مامانم بخاطر من سبزی پلو با ماهی سخاری درست کرده..  تا من بیرون نرم

قربونش برم..    میدونه اگه برم بیرون یا میکشم یا کشته میشم

گفتم اگه خدایی نکرده یکی ازون نارنجکا بخوره کنارم یچیز کوچیکم بشه عید ادم خراب میشه..

گفتم بیام یکم بنویسم..   

میدونی..    حس میکنم نیاز به ارامش دارم..     ارامشی از جنس بارون نم نم..

..



یه حالی..


چند روزیه یکم بی حوصله ام..    ولی حالم خوبه

امروز روز دهمیه که تو یگانم..    صبح سال 4:30 بیدار میشمو 5 راه میوفتم

فکرشو کن 21 ماه باید برمو بیام..  با مرخصیه هر ماه یک روز

ولی اشکال نداره..    امیدوارم بتونم تا چند ماه دیگه یه ماشین بخرم

باید از همین الان به فکر یه سیستم خفن واسش باشم..  

باید صداش انقدر بلند باشه که 4:30 صبح تو راه خوابمو بپروه..

این روزا حالم یه حالیه..  

دلم یه سفر با ازین قطار درجه سه ها میخواد اونم با کسی که بغلش خیلی گرم باشه..




اموزشی تموم شد..

این روزا حالو هوای من شبیه ای عکسه هست..

اموزشیم هم تموم شد..

الان که فکرشو میکنم میبینم زیادم بد نبود..

یه خستگیه خاصی تو بدنمه که فک کنم فقط با یه سفرو چند بار استخر سونا جکوزی رفتن از بدنم در بیاد..

انگار دلم پر از امیدو ارامشه..

تا 10 هم مرخصی ام بعد تازه شروع میشه

توکل به خدا..

چیزی نمونده..

دیروز مرخصمون کردن..

با این که دیشب دیر خوابیدم امروز از ساعت شیش دارم تو رخت خواب وول میخورم..     

فکرشو کن!!    ساعت شیشه هو من دیگه نمیتونم بخوابم..

نمیدونم شاید یکم دلم گرفته..     

دلم یه سفر میخواد  اونم با ماشین خودم..   دارم برنامه ریزی میکنم ایشالاه بعد عید یه وام 6 تومنی بگیرم یه ماشین بکشم بیرون..

با 6 تومن چه ماشینی میدن؟؟   یه پیکان که میشه!!  

حس میکنم انقدر باهاش خاطره میسازم که اندازه ی به پورشه برام عزیز شه

این روزا تو پادگان رژه تمرین میکنیم واسه مراسم تعلیف..  

بعدش 10 روز مرخصی بعدش معرفی به یگان      از همین الان دارم روزیو میبینم که شمارش معکوس تموم شدن سربازیه

اون روز یه عکس از کلاهم میذارم که به نکشی افتاده..

خدایا خودت مراقبم باش..