...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم
...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

کنارتم..

این روزها..


ساعت 12:30 شبه ولی من هنوز نخوابیدم..

امروز بخاطر مریضیم نرفتم پادگان

الانم دراز کشیدم تو رخت خوابم دارم به این روزایی که گذشت فکر میکنم

چقدر زود محرم اومد..  اصلا نفهمیدم کی دهه اول تموم شد

تو این روزا انگار یچیزیو گم کردم..   حسی که محرم سالهای پیش داشتم

دلم واسه نوازش های گرم اشک های دل دادگی تنگ شده 

خدایا..   من رو زیر سایه محبتو رحمتت بگیر..   به قلبم یاد خودت رو بده که یاد تو ارامش قلبهاست

نظرات 3 + ارسال نظر
آوا سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 17:32

آمین نویسنده روزای بارونی

شکوفه سه‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:22

تو این وبت هیچ خبری از من نیست..انگار اینجا وجود ندارم..

darya سه‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:36 http://azjensebaranam.blogsky.com

سلام
بعد از مدتی مشغله با چند خطی جدید به از جنس باران برگشتم....
تشریف بیارید[لبخند]
"دریا....."

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد