درخت شعرش را روی پاییز می نویسد؛
پاییز شعرش را؛ روی درخت!
من؛ بر پاییز نوشته ام
بر درختانِ افتاده!!
دریغا من ...
دریغا پاییز ...
دریغا درخت ...
از تو که حرف میزنم
همه فعل هایم ماضی اند
ماضی خیلی خیلی بعید ...
کمی نزدیک تر بنشین
دلم ... برایِ یک حالِ ساده تنگ شده است!
بیا و کمی باش ... در حوالیِ این یادهایِ بی رنگ ...