...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم
...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

کنارتم..

انررررژژژی..

امروز خیلی انرژی دارم..  البته الان دیگه شبه

دوس دارم توهم همین روزا برم کوه..   دوس دارم تا قله برمو وقتی دارم هنوز نفس نفس میزنم داااااد بزنم خداا..  دوووووووست دااااااارم..

بعدش جمع بشم تو خودمو شال گردنمو بپیچم دور دهنمو اروم تو دلم زمزمه کنم..  تنهام نذار..  بهم نور بده..

بعدش هم از تو کوله پشتیم فلاکس مسافرتیمو در بیارمو تو درش نسکافه بریزم هوووررررت بکشم..   به به..

این روزها..


ساعت 12:30 شبه ولی من هنوز نخوابیدم..

امروز بخاطر مریضیم نرفتم پادگان

الانم دراز کشیدم تو رخت خوابم دارم به این روزایی که گذشت فکر میکنم

چقدر زود محرم اومد..  اصلا نفهمیدم کی دهه اول تموم شد

تو این روزا انگار یچیزیو گم کردم..   حسی که محرم سالهای پیش داشتم

دلم واسه نوازش های گرم اشک های دل دادگی تنگ شده 

خدایا..   من رو زیر سایه محبتو رحمتت بگیر..   به قلبم یاد خودت رو بده که یاد تو ارامش قلبهاست