امروز اینجا بارون اومد
منم تو راه برگشت از دانشگاه زیر بارون..
اولش بدنم میلرزید از سرما ولی یکم که راه رفتم خوب شد.. همه مثل دیونه ها تو خیابون مدوییدن
از خودم میپرسم یعنی براشون لذت بخش نیست که دارن فرار میکنن
یعنی اونا لذت نمیبرن از حس کردن این قطره های سرد روی گونه که از یه جای دور خسته از سفر .. میشینه رو صورت
هوای تازه که پر شده از عطر خاک..
صدای چیک چیکش که تا افق تو عمق سکوت شنیده میشه
برای من که قشنگ تر از بارون وجود نداره
.
خیس خیس رسیدم خونه
یکم خودمو جمو جور کردمو یه سرم به یخچال زدم بعد اومدم اینجا
وبو باز کردم.. نوشته هامو یکم خوندم با چیزایی که شماها واسم نوشته بودید
چقدر زود 8 ماه گذشت.. چه لحظه هایی اینجا کنار هم بودیم
نمیدونم حس میکنی یا نه.. تو تک تک اجزای این وب از احساسم گذاشتم
امشب میخوام واسه تویی که همنفسمی بنویسم.. واسه تویی که فاصله ای باهام نداری
میخوام بدونی که از ته دل حس میکنم باهات فاصله ای ندارم
تو این شب بارونیو خیسو سرد میخوام دستای گرمتو بگیرم
میخوام فاصله هارو بین قلبها از بین ببرم
..
تو این دنیای بی رحم.. تو این دنیای پر از بدیو بیرحمی.. تو این دنیا تاریک
اینجا از احساسم یه شمع روشن کردم
میدونم تو هم مثل من تنهایی.. مثل من خسته ای مثل من زیر پلکت خیسه
میخوام اشکاتو از روی صوررتت پاک کنمو سرتو تو بغلم بگیرم
مگه از روح خدا تو جسم ما نیست.. چرا مثل اون با هم صمیمی نباشیم
چرا انقدر بین قلبهامون فاصله افتاده...؟
میخوام بدونی که بودنت بهم حس خوبی میده..
درسته که بیشترتون از جنس مخالف هستید ولی اینجا من واسه ی قلبها مینویسم
بی اندازه به قلبم نزدیکید و بی اندازه دوستون دارم
شاید یه روزی همتونو دیدم.. روزی که همه ازین قفس پرکشیدیم
مراقب خودت باش همنفس من
ممنون از بودنت
...
دو چیز هیچ وقت از یاد آدمها نمیره یکی: دوست های خوب یکی: روزهای خوب یه چیز هم هیچ وقت از دل آدمها بیرون نمیره روزهای خوب که با دوستهای خوب داشتی


سلام مثل همیشه ایول داری
اهنگشم خیلی باحاله
اره واقعا راست میگی ..
دوست خوب خیلی با ارزشه
ممنون بهناز
بابا تورو خدا یکم کمتر کنید مطلباتونو حوصله ندارم بخونم راستی سلام رضا خوفی
بخون ببینم تنبل
ممنون من خوبم تو خوبی رها
سلامی به خوش بوییه بوی بارون
بارون...
راستی میدونی وقتی بارون میاد حظور خدا برا ما ادما پرنگ میشه
یا بهتر بگم یادش میوفتیم
نمیدونم چرا ولی شاید میاد تا این دلای سیامونو یخورده پاک کنه بشوردشون
شاید میاد تا بگه اون گوشه کناری قلبتون یه جایی نه زیاد بزرگ برای اونی که از جنس خودتونه بزارین
شایدم به خاطر این باشه که میگن بارون ینی نقطه چین تا خدا
شایدم نمیدونم همش شد شاید شاید
این شایدا حکایت از کوچیکیه دل منه که هنوز نمیدونه با چه مقدمه ای اصل مطلبشو شرو کنه
که بگه اگه لایق میدونی اگه این قلب کوچکم واسه بزرگیه تو جایی داره
بیا که این روزا فقط ارامش خودت دلمو اروم میکنه
نمیدونم چرا وقتی بارون میاد میگن دل ادما تنگ میشه!
فک کنم حقیقت داره که ما ادما خودمونم نمیشناسیم
شایدم نه ظرفیت دلمون تکمیل شده اونقدی تنگ شده که وقتی می خوایم یه جایی
برای اونی که از همه براش عزیزتریم پیدا کنیم
سرامون پایین میوفته
خلاصه همینه رسم ادم بودن .
بازم مرسی مثه همیشه پر احساسو اروم مثه خود بارون.
سلام اوا
اره راست میگی..
وقتی بارون میاد حظور خدا برا ما ادما پرنگ میشه
ممنون از دلنوشته ی پر احساست ..
سلام اقارضا.....یه سلام تلخ!



اصلا نمیدونم چه جوری بگم.......پس ساکت میشمو احساسمو میسپارم به واژه ها...
خداحافظ ای شعر شب های روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دل های خسته
تو را می سپارم به مینای مهتاب
تو را می سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم، اگر شب شکسته
تو را می سپارم به رویای فردا
به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد
خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نو بهار همیشه
نمیدونم دوباره میام یا نه!.....خداحافظ تا یه مدت طولانی..............
تواین مدت کوتاه زیبایی احساستوحس کردم امیدوارم همیشه زیبا بمونه.....خدانگهدار
سلام دلارام ...
شعرت خیلی قشنگ بود
لحظه هایی که اینجا کنار هم بودیم تا ابد اینجا ثبت میشه..
از خدا میخوام بهم این لیاقتو بده که همیشه اینجا کنارتون باشم
به امید دیدار دلارام
در پناه خدا
ممنونم.........
آنکه با زندگی میسازد ُ میبازد . با زندگی نساز ُ زندگی را بساز
جمله ای بس بسار قصار
راستی شنیدم ازدواج کردی با یخچال خانوم
اره قصار بود ..
اره ازدواج کردیم خرج عروسی هم با اون بود
صدا کن مرا ، صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من ، شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد
و خاصیت عشق این است . . .
کسی نیست ، بیا زندگی را بدزدیم
آن وقت ، میان دو دیدار قسمت کنیم
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم
بیا زودتر چیزها را ببینیم
ببین ،عقربک های فواره در صفحه ساعت
حوض زمان را به گردی بدل می کنند
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام
بیا ذوب کن در کف دست من
جرم نورانی عشق را
مرا گرم کن . . .
واااااااااااااااای.......
خیلی قشنگ بود
بی اندازه
ممنون
همیشه عزیزی آقا رضا...خوشحالم که دوستی مثل تو دارم...
قدر خودتو بدون.
ممنون سپیدبال..

ممنون از احساس قشنگت دوست اسمونیه من ..
باشه مراقبم ندزدنم
تو هم مراقب باش
سلام اقارضا.......متنت خونده نمیشه!!!!!!!!!!!!

حالم خیلی بده نمیدونم بعدازاین خوب میشه یابدتر!یه مشکل بزرگ واسم پیش اومده..........خیلی بد....خیلی......واسه همین حالوهوای دلم حسابی بارونیه.....
ولی درکل قشنگ بود!!!!!!عوضش اهنگت عالیه....
حالا از حالوهوای شوخی دربیایم این مطلب واقعا باحالم همخونی داره.......
میشه واسم دعاکنی؟؟؟!!!!!
ممنون!!!
سلام دلارام..
ایشالاه مشکلاتت حل شه
از ته ته ته دل دعا میکنم..
توکل به خدا......