خدا وقتی مارو افرید، از روح خودش در جسم گلیمون دمید
روحی که قسمتی از خداست واز همه ی صفات خدا توش هست
وقتی یه بچه متولد میشه روحی که خدا تو جسم اون قرارداده زیباست بخواطرهمینه که تمام بچه ها دلنشینو قشنگن ،
اما وقتی این روح زیباتو این جسم بی ارزش.. تو این دنیای کثیف.. یه مدت میمونه ،الوده میشه
اون بچه ی پاک وقتی وارد زندگی میشه پاکیه قلبشو به هوس میفروشه.
روی لوح شفاف قلبش زنگار میشینه
جوری که دیگه نوری از اون لوح منعکس نمیشه
اهسته ..اهسته..
کم...کم...
اره..این همون بچه ی پاکو دلنشینو بی گناهه
که تومسیر زندگیش یادش رفته از کجا اومده،
فراموشکرده اصلیتش چیه
واقعا که انسان موجود فراموش کاریه
همه ی اینارو گفتم که بگم بچگیاتو یادت نره
رویایی که توبچگیات داشتیو بخواطربیارهمون رویای پاکی که وقتی دست تو دست مامانت میرفتی مسجد تصور میکردی...
نگاه کن دورو ورتو ...
.
.
.
ادما چقدرراحت پاکیه قلبشونو میفروشن
عزیز دلم مراقب خودت باش...
چرا فکر کردی دارم
یعنی داشتم نابودش کردم با دستای خودم
کاش به جای این قلب شیشه ای که هر لحظه منتظره که با یه تلنگر بشکنه یه قلب سنگی داشتم
ادرس بلاگتو بده میخوام سر بزنم ببینم چجوری مینویسی
خیلی ممنون!
اگه حرفتون درست باشه که من بهتر می نویسم دلیلش اینه که من 7 ساله وبلاگ نویسم.منتها اینجا یه وب جدید ساختم که اشناها سروکله شون پیدا نشه و راحت راحت بتونم بنویسم.
خوبه موفق باشی
چقدر قشنگ مینویسی اشکم و در اوردی
اگه اشکت در اومد بخواطر قشنگیه حرفای من نیست
بخواطر قلب شیشه ی و زلال خودته