...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم
...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

...ღღ بذار اشکاتو پاک کنم

کنارتم..

یکم وقت آزاد پیدا کردم.. 

امروز پنجم محرمه و یک هفته میشه سربازیم تموم شده.. 

دارم موزیک گوش میدم..    خیلی وقته اینکارو نکردم 

با ماشین کار میکنمو هر روز تو قلک مخصوصم 35 میندازم..     نمیدونم شاید تا وقتی یه کار مناسب پیدا شه همین کار رو کنم

امیدوارم اتفاقای خوب بیوفته..      دلم یه عالمه پول میخواد

تموم شد..

الان دو روزه سربازیم تموم شده.. 

هنوز باورم نمیشه..

هیچ وقت یادم نمیره..    فقط سه تا امضا واسه تسفیه مونده بود 

بعد از آخرین امضا وقتی مدارک رو دادم پرسیدم من دیگه کاری ندارم؟   یه نگاه کرد بهم و یه برگه خروج یک طرفه از پادگان مهر کردو بهم داد و گفت..      نه دیگه برو خونه یکم بخواب 

انگار تغییر کردم..     نه بهتر نشدم فقط تغییر کردم 

بهاری دباره..

امروز در خونه رو رنگ کردم..   البته هنوز کامل نشده..

بهارو واقعا دوست دارم..   انگار واقعا همه چیز میخواد رنگ تازه ای بگیره

وای خدا جووون من چقدر خوشبختم..      این روزا همش بارون میاد..  چیزی هم نمونده سربازیم تموم شه

دلم خیلی روشنه..    امیدوارم اتفاقای خوب بیوفته..


راستی..     تو این روزا دلم بدجوری یه کنسرت خفن میخواد.

 بعدشم یه پیتزا دو نفره..


بهمن پاییزی..


تو تاریکی نشستم تو رخت خوابم.. 

دارم تو سکوت..  به صدای بارون گوش میدم 

بارون نم نم پاییزی که داره تو بهمن ماه میاد 

ولی انگار تنها نیستم..     تو هم کنارمی.. حس میکنم رو سینم دراز کشیدیو منم دارم تو موهای حریرت نفس میکشم. 

دستامم پتوت کردم تا یوقت سردت نشه.  میبینی..   یادت آنقدر آرامش بخشه ببین اگه خودت باشی چی میشه..

دارم تو دلم با خدا حرف میزنم تا یجوری راضی شه زود تر  ارامشمون رو کامل کنه..

دوست دارم نور قلبم..   دوست دارم همنفسم.. 

انررررژژژی..

امروز خیلی انرژی دارم..  البته الان دیگه شبه

دوس دارم توهم همین روزا برم کوه..   دوس دارم تا قله برمو وقتی دارم هنوز نفس نفس میزنم داااااد بزنم خداا..  دوووووووست دااااااارم..

بعدش جمع بشم تو خودمو شال گردنمو بپیچم دور دهنمو اروم تو دلم زمزمه کنم..  تنهام نذار..  بهم نور بده..

بعدش هم از تو کوله پشتیم فلاکس مسافرتیمو در بیارمو تو درش نسکافه بریزم هوووررررت بکشم..   به به..

این روزها..


ساعت 12:30 شبه ولی من هنوز نخوابیدم..

امروز بخاطر مریضیم نرفتم پادگان

الانم دراز کشیدم تو رخت خوابم دارم به این روزایی که گذشت فکر میکنم

چقدر زود محرم اومد..  اصلا نفهمیدم کی دهه اول تموم شد

تو این روزا انگار یچیزیو گم کردم..   حسی که محرم سالهای پیش داشتم

دلم واسه نوازش های گرم اشک های دل دادگی تنگ شده 

خدایا..   من رو زیر سایه محبتو رحمتت بگیر..   به قلبم یاد خودت رو بده که یاد تو ارامش قلبهاست